English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6177 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pulpit U کرسی خطابه
pulpits U کرسی خطابه
rostra U کرسی خطابه
rostrum U کرسی خطابه
rostrums U کرسی خطابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bar U کرسی خطابه وکلا
bars U کرسی خطابه وکلا
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
Other Matches
homiletics U فن خطابه
oration U خطابه
orations U خطابه
prelection U خطابه
declaimation U خطابه
lecture U خطابه
lecturing U خطابه
lectured U خطابه
allocution U خطابه
lectures U خطابه
pulpit U سکوب خطابه
sermons U خطابه اندرز
sermon U خطابه اندرز
prelector U خطابه خوان
bema U سکوی خطابه
pulpits U سکوب خطابه
precept U امریه خطابه
precepts U امریه خطابه
valedictions U بدورد خطابه تودیعی
valediction U بدورد خطابه تودیعی
platform U کف راه جایگاه خطابه
oratory U فن خطابه سخن پردازی
platforms U کف راه جایگاه خطابه
ambo U میز [سکوی] خطابه
ambon U میز [سکوی] خطابه
moot U مجلس خطابه ومنافره انجمن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
departments U کرسی
department U کرسی
cathedra U کرسی
cassiopeia U خداوند کرسی
curule chair U کرسی عاج
bar stool U کرسی میکده
leporis U کرسی الجوزاء
lepus U کرسی الجوزاء
sleeper wall U دیوار کرسی
seater U کرسی نشین
benches U بر کرسی نشستن
anvil U اهنین کرسی
podium U پایه کرسی
anvils U اهنین کرسی
podiums U پایه کرسی
bench U بر کرسی نشستن
chair U کرسی استادی در دانشگاه
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
leporis U عرش کرسی الجبار
music stool U کرسی پیانو زنان
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
lepus U عرش کرسی الجبار
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
bench U کرسی قضاوت جای ویژه
benches U کرسی قضاوت جای ویژه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
To carry ones point. To have ones way. U حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
valedictorians U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorian U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com